سپيدهسپيده، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

فرشته كوچولوي ما سپيده

بدون عنوان

1390/10/5 12:42
نویسنده : مامان سپيده
216 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 

سلام به روی ماه همه کوچولوها و بزرگترای مهربونشون

و سلام مخصوص به گل دخمل خودم که دیونه وار دوسش دارم

چند روز پیش مهمون داشتیم و نتونستم اون جوری که باید مواظب وروجک باشم  هر چند میدونم بهش خیلی خوش گذشت چون کلی دد رفت با دیدن هاپو و پیشو کلی ذوق  کرد دیروز مهمونامون رفتن  و خونه که خلوت شد حوصله اش سر رفت نمیدونم دیروز چی خورد که بهش نساخت یا شاید درد دندوناش نذاشت که گلم دیشب کلی گریه کرد جوری که بدجوری کلافه شدم

مامانی کاش میتونستی بهم بگی کجات درد میکنه

راستی راستی گلم چند قدمی رو برمیداره نمیدونی من و بابایی چه ذوقی میکنیم تازشم دیشب دخملم گفت بابا

باشه حالا اول اسم بابایی رو میگی؟

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

پروانه
27 آذر 90 14:53
سلام وب قشنگی دارید خوشحال میشم به ما هم سری بزنید کد ما برای شرکت در مسابقه 116 است اگه خوشتون اومد خوشحال میشم به ما هم رای بدهید
عمه مهدانه
30 آذر 90 13:39
سپيده قشنگم سلام امشب اولين شب يلدايي است كه تو در بين ما هستي و ما همچنان از هم دوريم. آرزو ميكنم سال ديگه يه همچين شبي كنار هم باشيم امشب شبي است كه اجداد ما به خاطر ظهور سپيده صبح بعد از چنين شب طولاني جشن ميگيرند و من آرزو ميكنم همگام با طلوع سپيده فردا قلب هاي ما هم به روشنايي برسند. صميمانه دوستت دارم
عمه
25 دی 90 9:28
سلام عزيزكم چند روز پيش مادر جون و آقاجونت آمده بودن گرگان و آن شب تو به همراه مامان و بابات خانه شون بودي. مادر جونت زنگ زده بود كه بهم خبر بده كه بعد از يه مدت كدورت دوباره همه چي رو به راه شده و از خوشحالي داشت بال در مياورد بهم گفت دلم ميخواد با كي صحبت كنم و من گفتم با سپيده جونم. تو نيامدي پاي تلفن و مادر جون بهت گفت بيا عمه مهدانه است. پيش خودم فكر كردم كدوم عمه عمه اي كه نمي بينمش، عمه اي كه زنگ نميزنه حالم را بپرسه، عمه اي كه يه خاطره مشترك باهاش ندارم ؟؟؟. راست ميگي عزيزم اين عمه با غريبه ها هيچ فرقي نداره. اين حرف ها را از قول تو به خودم گفتم. دوستت دارم و هميشه در قلبم جاي داري ببخش كه اين قدر خودم رو مشغول كرده ام كه فقط گهگداري به وبلاگت سر مي زنم