تب
چند روز تعطیلات سه تایی رفتیم تهران که هم یه سری به آقاجون اینا بزنیم هم بابابیی ماشینشو تعمیر کنه
کلی خوش گذشت ولی........... وقتی برگشتیم یه راست رفتیم مرکز بهداشت تا واکسن
4 ماهگیتو بزنیم واکسن زدن همونو تب کردنت همون الان که دارم مینویسم تو بعد 4 روز تب شدید خوابیدیوبابایی هم داره روزنامه میخونهاین چند روزبهمون خیلی سخت گذشت گل نازموسه چهار بار بردیم دکتر .
دردو بلات به جونم دیگه هیچ وقت مریض نشوتجربه سختی بود خدا واسه هیچ مادری نیاره
خیلی دوستت دارم مامانی تازه فهمیدم طنین خنده های تو یعنی ضربان قلب من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی