سپيدهسپيده، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

فرشته كوچولوي ما سپيده

روز اول سپيده جون از زبان بابا

1390/3/27 8:48
نویسنده : مامان سپيده
185 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم ميخوام از روز اولي كه قدم تو اين دنيا گذاشتي برات بگم متفکر جونم برات بگه كه شما مثل اينكه جا خوش كرده بودي و خيال اومدن نداشتي چشمک به خاطر همينم ما كه ديگه صبرمون واسه ديدن و بوسيدن و... لبريز شده بودآخ تصميم گرفتيم خودمون دست به كار بشيم بلكه شما از دل ماماني تشريف بياريد بيرون از خود راضی بالاخره بابايي اونروز رفتو واسه ماماني و شما وقت دكتر گرفت تا ببينيم چي شده كه اين دختر بابا قصد بيرون اومدن نداره متفکر آخه من از چند ماهه قبل همش واست ميخوندم كه : سپيده جون سپيده جون بيرون بيا بيرون بيا از دل مامان بيرون بيا با اين تكون با اين تكون بيرون بيا بيا بيا بيرون بيا ...خنده خلاصه خانم دكترم كه ديد ما چقدر واسه اومدنت لحظه شماري ميكنيم زودي يه نامه داد تا همون روز تو رو از دل ماماني در بيارن نیشخندلبخند ماماني ساعت 2 رفت تو بيمارستان و بابايي هم تو محوطه بيمارستان تا ساعت 6 قدم ميزد وبراي سلامتي ماماني و تو گريه گریه و دعا ميكرد : اللهم اني نسئلك و ندعوك بسمك العظيم الاعظم ...اوهمنتظر تا اينكه تو به زور دل از دل ماماني كندي و اومدي تشویقهوراتشویق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان علیرضا
27 خرداد 90 16:36
چقدر گلت نازه عزیزم وبلاگ پر باری هم نوشتی دستت درد نکنه اگه اجازه بدی لینکت کنم. اگه وقت کردی یه سریم به وبلاگ پسر کوچولوی من بزن اگه از عکساش خوشت اومد توی قسمت نظرات بهم بگو یا عکسای گلتو برام به ایمیل بفرست تا خیلی زود و کم هزینه اونارو خوشگل کنم و برات بفرستم.
ناز نازیتو ببوس