تولد
امروز اول تابستون و این اولین سالی که روز تولدم تو هم هستی و یقین دارم تو زیباترین و باارزشترین کادویی هستی که خدا تو تمام عمرم بهم داده
بابایی که دیشب کلی غافلگیرم کردواسم یه کادویی خرید که واقعا بهش احتیاج دارم جالب اینجاست که اونقدر سرگرم تو بودم و نگران پاهای کوچولوت بودم که یادم نبود که تولدم از یادم رفته بود حتی وقتی بابایی بهم تبریک گفت نفهمیدم دلیلش چیه تا این که خاله صدیقه که جزء بهترین دوستای مامانیه و یه مسافر کوچولو تو دلش داره به مامانی زنگ زد و تازه دوزاری مامانی افتاد که تولدش
از الن تا یه سال دیگه روز شماری میکنم که تو بزرگتر شی و تو جشن من شرکت کنی هر چند قبل اون یعنی زمستون امسال اولین تولدت رو جشن میگیریم و بی شک از زیباترین جشن ها خواهد بود بابایی خوب و همیشه مهربون دخترم میخوام بدونی که بابت همه چی ازت ممنونیمدوستت داریم بابایی