مامانی رو بهتر بشناسیم !!!؟
آره عزیزکم جونم برات بگه که این مامانیت که اینقده قربون صدقت میره چه کارهایی که نکرده ؟؟؟ وای وای وای !!!
شما رو تو همون روزای اول صدات کرد مائده ؟؟ تازه فقط همین یکبار که نبود چندین بار تو رو با یکی دیگه اشتباه گرفت ؟؟ وای وای وای !!!
دیگه اینکه چند بار میخواست تو خواب له و خفت کنه !!!؟؟ که خدا چون خیلی دوست داشت بهت رحم کرد وگر نه ؟؟؟ وای وای وای !!!
دیگه اینکه چندین و چند بار داروهاتو و ویتامینهاتو نمیخواست بهت بده ؟؟؟ ولی بابایی که خیلی بیشتر از مامانی دوست داره بدادت رسید وگر نه ؟؟؟ وای وای وای !!!
دیگه جونم برات بگه مامانیت هر روز صبح با خستگی تمام لنگ ظهر و اون هم با صدای گریه های تو از خواب بلند میشد و وقتی بهش میگفتم چرا زودتر بلند نمیشی چه چیزهایی که پشت سرت نمیگفت : این بچت ؟؟؟ تا صبح نمیخوابه . خیلی اذیتم میکنه . بفروشیمش یکی دیگه بخریم ... و خلاصه از این صحبتها . راستش منم که حاضر نیستم تو رو با هیچی عوض کنم و از اون باباهایی نیستم که فوری گول مامانا رو میخورن بهش میگفتم پس چرا من هیچ بیدار نمیشم ؟؟ میگفت تو خوابت سنگینه !!!
خلاصه گذشت تا یه شب که تیم مورد علاقه بابایی یعنی بارسلونا در بازی برگشت فینال سوپر جام اسپانیا با رقیبش رئال بازی داشت بابایی تصمیم گرفت بازی رو ببینه حالا بازی چه ساعتی بود !؟ 1/5 صبح و تا ساعت 3/5 طول کشید (و بارسا 3 بر 2 برد ) ضمن اینکه ماه رمضون بود و ساعت 4 هم باید برا سحری بیدار میشدیم یعنی در واقع اونشب بابایی نخوابید و تازه متوجه حقیقت شد ؟؟؟ دریغ از 1 دقیقه گریه !!! اینقده تو آروم خوابیده بودی که حد نداشت ولی مامانی برا خواب خودش چیا که پشتت نگفت ؟؟؟ وای وای وای !!!
دیگه بیشتر از این فعلا نمیگم چون دیگه خسته شدم و میترسم تو هم از خوندنش خسته بشی انشا الله بقیه شناسایی مامانی رو بعدا برات تعریف میکنم تا قدر باباییت رو بیشتر بدونی و مراقب مامانیت باشی ؟؟؟ وای وای وای از دست مامان !!!